-
一人称視点で物語を見る دیدن قصه نفر اول
سهشنبه 16 اردیبهشت 1404 23:33
سیاه ترین لحظه ها هم بلاخره باید تمام شوند ؟ وقتی می خواهی ؟ بلاخره باید "هیولای " گریفین " "گریفین " نگهبان : محافظ بین سرزمین های ؟ ایران و مصر ؟ شاید البته نکته منبع درستی ؟ ندارم ؟ یعنی باز از فکرم دارم استفاده می کنم ؟ وقتی می خوابی ؟ روز بای یک روح محافظ بیدار می شوی ؟ امکان دارد ؟ بخشی...
-
大変でした。 سخت بود
سهشنبه 16 اردیبهشت 1404 00:00
این خیلی سخت بود ؟ هیولاهای به خوابم نمی آیند ؟ خوابم برده بود؟ خواب دیدم ؟ توی یک بخش مثل خفاش ؟ یک مغازه همه چیز برعکس شده است ؟ مثل حرکات اسپایدر من ؟ برعکس بود ؟ همه چیز برعکس شده بود ؟ یعنی ؟ همه چیز رفته بود ؟ روی یک میله ؟ همه از آن میله آویزان شده بودند ؟ سعی می کردن ؟ مثل یک خفاش باشند ؟ یک خواب هست ؟ دیگر...
-
死ぬのを急ぐ عجله برای مردن
شنبه 13 اردیبهشت 1404 00:00
هیچ وظیفه ای برای حفظ هیولای گربه نداری ؟ هیچ خبری از پادشاه وقت نیست ؟ این گربه ای هست ؟ یک ساعت مچی به دستش بسته است ؟ زمان زندگی شما را کنترل می کند ؟ حالا 5 روز باقی مانده است ؟ تا عمر شما تمام شود ؟ البته این فصل آبی زندگی شماست ؟ بعد فصل نارنجی از راه می رسد ؟ بعد فصل سبز می خواهی ؟ چه کار کنی ؟ فصل های زندگی...
-
地面にしがみついている魂 روح چسبیده به زمین
جمعه 12 اردیبهشت 1404 01:38
به اندازه سختی ؟ اسم مرگ ؟ ترسناک هست ؟ یک پوشه پیشرفته نیاز داری ؟ "گریفین " حالا ؟ با اسم "گریفین" را بیخیال ؟ باید در شخصیت ها صرفه جویی کنی ؟ "هیچ مدیتیشن " نداشتم ؟ یعنی روح من همین زمین هست ؟ چسبیده جدا هم نمی شود ؟ باید با چشم باز بنویسم ؟ برای من خیلی سخت هست ؟ روح سنگینی دارم ؟...
-
指定なし هیچ وقت مشخص
پنجشنبه 11 اردیبهشت 1404 01:31
روز باید یک تجسم درست از چیزی شبیه یک قصه داشته باشی ؟ هیچ حوصله ای برای دوباره باز کردن چیزهای تازه نداری ؟ فقط دوباره می خواهی ؟ یک موجود خیالی را با چند حیوان خیالی با هم ترکیب کنی ؟ چیزی سر شیر ؟ بدن چیز دیگری ؟ مثل چی بود ؟ نگهبان ؟ کرکس مانند بود ؟ بدن شیر ؟ "گریفین " بود ؟ "گریفین : سر عقاب...
-
ファンタジーワールド1دنیایی خیالی 1
سهشنبه 9 اردیبهشت 1404 20:10
"این مناسب نیست ؟ برای هر کسی ؟ یک جور نوشتن مزخرفات هست ؟ به سبک دیگر " پس لطف کن ؟ جلو نیا اگر سنت خیلی کم و پایین هست ؟ از یک چیزهای توی ذهنت را نمی توانی کنترل کنی ؟ " هر شب توی موقعیت مدیتیشن ، توی دهکده سرخپوستی ؟ یک مشت ارواح سرخپوست روح او را می بردند ؟ دنبال او می رفت ؟ فقط بدی اش این بود ؟ چه...